کد خبر: 61125346
تاریخ انتشار: یکشنبه 24 مرداد 1395
نسخه چاپی
ارسال به دوستان

به گزارش چی 24 به نقل از تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه استان تهران:طلیعه نور در سرزمین طوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سپیده سخن
بر ید باد صبا خاطری پریشان داشت // مگر حدیثی از آن زلف عنبر افشان داشت
نسیم زلف نگار از نسیم باد بهار // فتوح روح روان و لطافت جان داشت
صبا ز سلسله گیسوی مسلسل یار // هزار سلسله بر دست و پای مستان داشت
بیادم از نفس خرم صبا آمد // گلی كه لعل لبی همچو غنچه خندان داشت
هزار نكته باریك تر زمو اینجاست // به صد كرشمه زاسرار حسن جانان داشت
صبا دمید خورآسا زمشرق ایران // مگر كه ذره ای از تربت خراسان داشت
مقام قدس خلیل و منای عشق ذبیح // كه نقد جان بكف از بهر دوست قربان داشت
مطاف عالم امكان زملك تا ملكوت // كه از ملوك و ملك پاسبان و دربان داشت
به مروة صفه ایوان او صفا بخشد // حطیم و زمزم از او آبرو و عنوان داشت
به قاف قبه او پر نمی زند عنقا // بر آستانه او سر همای گردون داشت
قصور خلد ز مقصوره تو یافت كمال // زخدمت در آن روضه رتبه رضوان داشت
تویی رضا كه قضا و قدر سرتسلیم // بزیر حكم تو ای پادشاه شاهان داشت
به «مفتقر» بنگر كز عزیز مصر كرم // به این بضاعت مزجاة چشم احسان داشت (1)
(مرحوم كمپانی)
در یازدهم ذیقعده سال 148 هجری، مدینه حال و هوایی دیگر داشت و نه تنها در زمین بلكه از آسمان هم صدای تهنیت گفتن ملائك به گوش می رسید و شكوفا شدن غنچه دیگری از گلهای بوستان ولایت را كه فضای عالم را معطر ساخته بود بشارت می داد. نام او «علی.» و كنیه اش «ابوالحسن.» بود.
ایشان پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد (سال 183 هجری) در سن 35 سالگی عهده دار مقام امامت و ولایت شد. مدت امامت آن بزرگوار 20 سال طول كشید كه 10 سال آن با خلافت «هارون الرشید»، 5 سال با خلافت «محمد امین.» و 5 سال با خلافت «مامون.» معاصر بود.
امام رضا علیه السلام تا آغاز خلافت مامون در زادگاه خود، شهر مقدس مدینه اقامت داشت كه پس از به حكومت رسیدن مامون - با حیله و نیرنگ - به خراسان دعوت شد و سرانجام در آخر صفر سال 203 هجری در سن 55 سالگی به واسطه زهر مسموم شد و به شهادت رسید. (2)

فضیلتهای بی شمار
هنگامی كه از فضیلتهای ائمه علیهم السلام سخن به میان می آید، عقل متحیر می گردد، زبان گنگ و قلم بی رنگ می شود و همه به عجز و ناتوانی خود از بیان فضائل آن عرشیان بی همتا اعتراف می كنند و با ما این فراز از زیارت جامعه را زمزمه می كنند كه: «بابی انتم وامی ونفسی واهلی ومالی، من اراد الله بدء بكم ومن وحده قبل عنكم ومن قصده توجه بكم. موالی لا احصی ثنائكم...؛ (3) پدر و مادر و جان و اهل و مالم به فدای شما باد. هر كس خدا را اراده كرد، از شما شروع كرد و هر كس خدا را به یگانگی شناخت از شما پذیرفت و هر كس اراده خدا كرد، به واسطه توجه به شما به چنین كاری موفق شد. [ای] پیشوایان من! صفات كمالیه شما را نمی توانم به شماره در آورم.....»
قله های رفیع فضایل ائمه آن چنان بلند و دست نایافتنی است كه علماء و دانشمندان ازدرك آن مقام عاجز و ناتوان، فصیحان و بلیغان عالم در بیان آنها گنگ می شوند.
ابو نؤاس شاعر بلندآوازه عرب در جواب این سؤال كه چرا در فضائل امام هشتم علیه السلام سخن نمی گوید، چنین بیان می كند:
قیل لی انت احسن الناس طرا // فی فنون من الكلام البدیه
لك من جید القریض مدیح // یثمر الدر فی یدی مجتنیه
فعلی ما تركت مدح ابن موسی // والخصال التی تجمعن فیه
قلت لا استطیع مدح امام // كان جبریل خادما لابیه (4)
«به من گفته شد تو در فنون كلامی كه بالبداهة گفته می شود از همه مردم نیكوتری. تو دارای زیباترین اشعار و مدایح هستی، اشعار تو در و گوهر را در دو دست میوه چین درخت اشعارت می گذارد.
پس چگونه مدح فرزند موسی بن جعفر علیهما السلام را رها كردی و فضائلی را كه در او جمع شده بیان نكردی؟
گفتم: قدرت ندارم امامی رامدح كنم كه جبرئیل خدمت كار پدرش بوده است..»
آری! بیان تمام فضائل آن امام همام آن چنان كه شایسته ایشان باشد، برای ما محال و غیرممكن است؛ ولی با بیان قاصر خود به ذكر شمه ای از فضائل و مناقب آن حضرت می پردازیم و به خاطر عجز و ناتوانیمان از محضرش پوزش می خواهیم.
به این هدیه اگر دورم از ادب چه عجب // همین معامله را مور با سلیمان كرد

عالم آل محمد صلی الله علیه و آله
دانشمندان بزرگی چون بوعلی و ملاصدرا كه آوازه آنها به جهان گسترده شده، پس از عمری مجاهدت و سختی و تحصیل دانش به چنین مقامی نائل می آیند و در نهایت به این مقام می رسند كه می گویند: «دانستم كه هیچ نمی دانم.» ؛ اما ائمه علیهم السلام علم خویش را از مبدء فیاض می گیرند و بدون اینكه نیازمند معلمی باشند، با غمزه ای از جانب پروردگار، مدرس و معلم تمام آموزگاران می شوند.
در این میان علم و دانش امام هشتم علیه السلام آن چنان نمایان و درخشان است كه او را «عالم آل محمد» می خوانند. محمد بن اسحاق از پدرش نقل می كند كه امام هفتم علیه السلام به فرزندان خود چنین سفارش می فرمودند: «هذا اخوكم علی بن موسی عالم آل محمد فاسالوه عن ادیانكم واحفظوا ما یقول لكم؛ این، برادرتان علی فرزند موسی، «عالم آل محمد» است، در مورد مسائل دینی خود از او سؤال كنید و آنچه به شما می گوید، حفظ كنید..»

«فانی سمعت ابی جعفر بن محمد علیهما السلام غیر مرة یقول لی: ان عالم آل محمد لفی صلبك، ولیتنی ادركته فانه سمی امیر المؤمنین علی؛(5) پس همانا از پدرم جعفر بن محمد بارها شنیدم كه به من می فرمود: همانا عالم آل محمد در صلب توست. و ای كاش او را درك می كردم كه همانا او هم نام امیرمؤمنان علی علیه السلام می باشد..»
علم و دانش امام رضا علیه السلام آن چنان برجسته بود كه دانشمندان متعصبی از اهل سنت همچون ابن حجر عسقلانی و سمعانی، زبان به تحسین گشوده و می گویند: «وكان الرضا من اهل العلم والفضل مع شرف النسب؛ (6) حضرت رضا علیه السلام اهل دانش و فضیلت بود و از نسب شریفی برخوردار بود..»

آگاه به اسرار
یكی از مصادیق بارز علم ائمه علیهم السلام آگاهی آنان از حوادث و رخدادهایی است كه در مكانهای دیگر و یا در زمانهای بعد اتفاق خواهد افتاد، كه اگرچه باور آنها برای توده مردم كمی مشكل است؛ ولی نسبت به ائمه علیهم السلام همچون قطره ای از اقیانوس بی كران به شمار می رود. در ادامه به نمونه ای از آنها اشاره می كنیم:
از وشاء كوفی نقل شده كه تعدادی از مسائل مشكل را در طوماری نوشتم تا به نزد علی بن موسی علیهما السلام ببرم و جواب آنها را از ایشان سؤال كنم. صبح زود به در خانه امام علیه السلام رفتم، ولی به خاطر ازدحام جمعیت، نتوانستم به خدمت آن حضرت شرفیاب شوم.
در این هنگام یكی از خادمین امام سراغ مرا می گرفت و می گفت: حسن بن علی وشاء پسر دختر الیاس بغدادی چه كسی است؟ نزدیك رفتم و گفتم: من هستم. او مكتوبی به من داد و گفت: این جواب مسائلی است كه همراه توست. از این اتفاق متحیر شدم و به امامت آن حضرت یقین پیدا كردم و مذهب «وقف.» (7)را رها كردم. (8)

عالم به دیگر زبانها
امام رضا علیه السلام نسبت به زبانهای گوناگون آگاهی داشت و با افراد دیگر كشورها با زبان مادری آنها سخن می گفت؛ بدون اینكه آن زبان را از كسی آموخته باشد.
هروی (9) می گوید: «كان الرضا علیه السلام یكلم الناس بلغاتهم وكان والله افصح الناس واعلمهم بكل لسان ولغة؛ امام رضا علیه السلام با مردم با زبانهای خودشان سخن می گفت و به خدا قسم او فصیح ترین مردم و آگاه ترین آنان به هر زبان و لغتی بود..»
سپس گوید: روزی به ایشان عرض كردم: «انی لاعجب من معرفتك بهذه اللغات علی اختلافها؛ من در شگفتم كه چگونه به تمام این لغات با اختلافات آنها آشنایی دارید..» امام علیه السلام فرمودند: «یا ابا الصلت! انا حجة الله علی خلقه وما كان الله لیتخذ حجة علی قوم وهو لا یعرف لغاتهم؛ ای ابا صلت! من حجت خدا بر خلق او هستم و خداوند كسی را كه به زبان مردم آشنایی نداشته باشد، بر آنها حجت قرار نمی دهد..» (10)

علم به زبان حیوانات
یكی از یاران امام رضا علیه السلام نقل می كند: «كنت مع ابی الحسن الرضا علیه السلام فی حائط له اذ جاء عصفور فوقع بین یدیه واخذ یصیح ویكثر الصیاح ویضطرب؛ روزی با امام رضا علیه السلام در باغ ایشان بودیم كه گنجشكی آمد و مقابل امام افتاد و فریاد می زد و مضطرب بود..» و در این هنگام امام علیه السلام به من فرمود: «یا فلان اتدری ما تقول هذا العصفور؛ فلانی! آیا می دانی كه این گنجشك چه می گوید؟» عرض كردم: «الله ورسوله وابن رسوله اعلم؛ خدا و رسول او و فرزند رسولش عالم ترند..»
ایشان فرمودند: «انها تقول: ان حیة ترید اكل فراخی فی البیت؛ او می گوید: ماری درون خانه است كه می خواهد تخمهای مرا بخورد..»
امام علیه السلام امر فرمودند تا بروم و آن مار را بكشم، من هم امر امام را امتثال كردم و به خانه رفتم و مار را كشتم. (11)

الگوی عبودیت و بندگی
امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام كه در فضائل سرآمد آفرینش بود، در عبودیت و بندگی خدا از همگان پیشی گرفته بود، چه اینكه راز و رمز رسیدن به مقامات بلند الهی و كسب فضائل، در این امر نهفته است. حال با ذكر نمونه هایی از عبادات آن امام علیه السلام، می كوشیم تا سیره عملی ایشان را چراغ راه خویش قرار دهیم.

همنشین قرآن
ابراهیم بن عباس می گوید: «وكان المامون یمتحنه بالسؤال عن كل شیئ فیجیب فیه وكان كلامه كله و جوابه و تمثله انتزاعات من القرآن؛ مامون امام علیه السلام را با سؤال از هر چیزی مورد امتحان قرار می داد و امام علیه السلام پاسخ می گفتند و سخن امام و جوابهای ایشان و مثالهایی كه بیان می فرمودند، همه برگرفته از قرآن بود..»
او در ادامه می گوید: «وكان یختمه فی كل ثلاث ویقول: لو اردت ان اختمه فی اقرب من ثلاثة لختمت و لكنی ما مررت بآیة قط الا فكرت فیها و فی ای شی ء انزلت و فی ای وقت، فلذلك صرت اختم فی ثلاثة ایام؛ ایشان در هر سه روز یك بار قرآن را ختم می كردند و می فرمودند: اگر بخواهم می توانم در كمتر از سه روز هم قرآن را ختم كنم؛ ولی هرگز آیه ای را نمی خوانم، مگر اینكه در آن آیه تفكر می كنم و اینكه [آن آیه] در مورد چه چیزی و در چه زمانی نازل شده است. و همین امر سبب شده است كه در سه روز قرآن را ختم كنم..» (12)

سجده های طولانی
یكی از كنیزان امام رضا علیه السلام می گوید: با تعدادی از كنیزان كوفه خریداری شده و به قصر مامون منتقل شدیم، در آنجا گویی در بهشت بودیم و از خوراكیها و آشامیدنیهای خوب بهره مند بودیم. پس از آن، مامون مرا به امام رضا علیه السلام بخشید، هنگامی كه به خانه امام علیه السلام رفتم، همه آن نعمتهای مادی را كه در خانه مامون داشتم از دست دادم. از آن پس، هر شب برای نماز شب بیدار می شدیم... تا اینكه امام مرا به عبدالله بن عباس بخشید.
وقتی به خانه او وارد شدم، گویی به بهشت جدید داخل شده ام.
راوی می گوید: از او درباره امام هشتم سؤال كردیم، او گفت: «كان اذا صلی الغداة - وكان یصلیها فی اول وقتها - ثم یسجد فلا یرفع راسه الی ان ترفع الشمس؛ (13) امام علیه السلام وقتی نماز صبح را می خواندند - ایشان همیشه نماز صبح را اول وقت می خواندند - به سجده می رفتند و تا طلوع خورشید سر از سجده برنمی داشتند..»

انس با نماز
اباصلت می گوید: به «سرخس.» و خانه ای كه امام رضا علیه السلام در آن محبوس شده بود رفتم و از دربان اجازه خواستم تا نزد امام بروم. گفت: نمی توانی نزد او بروی. گفتم: چرا نمی توانم؟ او گفت: «لانه ربما صلی فی یومه ولیلة الف ركعة وانما ینتقل من صلاته ساعة فی صدر النهار وقبل الزوال وعند اضطرار الشمس، فهو فی هذه الاوقات قاعد فی مصلاه ویناجی ربه؛ به خاطر اینكه امام در روز و شب هزار ركعت نماز می خواند و فقط یك ساعت در ابتدای روز و یك ساعت قبل از ظهر و ساعتی نیز به هنگام غروب خورشید نماز می خواند. او در این اوقات در سجده گاهش نشسته است و با پروردگار خویش مناجات می كند..»
اباصلت می گوید: از او خواستم كه در این اوقات برایم اجازه ورود بگیرد و او نیز چنین كرد و بر امام علیه السلام وارد شدم، در حالی كه در تفكر بود..» (14)

بی رغبتی نسبت به دنیا
امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام كه با توجه به عزیمت به خراسان و عهده داری مقام ولایت عهدی می توانست از تمام امكانات مادی و رفاه دنیوی برخوردار باشد، ذره ای حب دنیا و دلبستگی به آن را در حریم نفس خود وارد نمی ساخت؛ چنان كه از محمدبن عباد نقل شده كه: «كان جلوس الرضا علیه السلام علی حصیر فی الصیف وعلی مسح فی الشتاء؛ (15) امام رضا علیه السلام در تابستان بر روی حصیر و در زمستان بر روی زیراندازی زبر و خشن می نشست..»
همچنین نقل شده كه روزی سفیان ثوری امام رضا علیه السلام را با لباسی فاخر مشاهده نمود و گفت: «یا ابن رسول الله لو لبست ثوبا ادنی من هذا؛ ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله! ای كاش لباسی پایین تر از این می پوشیدید..»
امام علیه السلام فرمودند: «هات یدك فاخذ بیده وادخل كمه فاذا تحت ذلك مسح فقال: یا سفیان! الخز للخلق والمسح للحق؛ (16) دستت را بیاور، وسپس دست او را گرفت و در آستین خود فرو برد در حالی كه در زیر آن لباس فاخر، لباس زبر و خشن بود، سپس فرمود: ای سفیان! لباس فاخر برای خلق است ولی لباس زبر و خشن برای حق..»

تواضع و فروتنی
امام رضا علیه السلام با تمام آن فضائل و مقاماتی كه داشتند، در نهایت تواضع و فروتنی با مردم معاشرت می كردند و از آنجا كه ایشان قسمتی از عمر شریف خویش را در مقام ولایت عهدی به سر می بردند، این سیره عملی الگوی بسیار مطلوبی برای شیعیان، به ویژه عوامل حكومتی است. امیدواریم بتوانیم با تاسی به آن امام علیه السلام خود را از هرگونه فخر فروشی و تكبر رهانیده و مصداق واقعی «اذلة علی المؤمنین واعزة علی الكافرین.» (17)گردیم. در ذیل داستانی را كه حاكی از نهایت تواضع آن حضرت ست بیان می كنیم.
روزی امام علیه السلام داخل حمام در گوشه ای نشسته بودند. مردی وارد شد و با بی احترامی به ایشان گفت: بر سر من آب بریز، ایشان نیز در نهایت فروتنی بر سر او آب می ریخت. ناگهان شخصی كه امام را می شناخت وارد شد و بر سر آن مرد فریاد زد و گفت: «هلكت واهلكت، اتستخدم ابن بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و امام المسلمین؛ هلاك شدی و هلاك كردی، (كنایه از اینكه این كار تو باعث هلاك ما نیز خواهد شد) . آیا فرزند دختر رسول خدا و امام مسلمانان را به خدمت می گیری؟»
آن مرد كه تازه امام علیه السلام را شناخته بود، خود را روی پاهای آن حضرت انداخت و پاهای ایشان را بوسه می زد و عرض می كرد: «هلا عصیتنی اذ امرتك؛ چرا هنگامی كه به شما امر كردم، سرپیچی نكردید؟» امام علیه السلام فرمودند: «انها مثوبة ومااردت ان اعصیك فیما اثاب علیه؛ این عمل ثواب دارد، و نخواستم در عملی كه به خاطر آن ثواب داده می شوم، از تو سرپیچی كنم..» (18)

بخششهای كریمانه
یعقوب بن اسحاق نوبختی می گوید: روزی مردی به نزد علی بن موسی علیهما السلام آمد و گفت: «اعطنی علی قدر مروتك؛ به من به اندازه مردانگی ات مالی عطا كن..» امام علیه السلام فرمودند: «لایسعنی ذلك؛ به این اندازه نمی توانم..» آن مرد گفت: «علی قدر مروتی؛ پس به اندازه مروت خودم عطا كن..» امام علیه السلام فرمود: «به این مقدار می پذیرم، پس به غلام خود فرمود: به او دویست دینار عطا كن..» (19)

همچنین یسع بن حمزه می گوید: مردی به خدمت علی بن موسی الرضا علیهما السلام آمد و گفت: سلام بر تو ای فرزند رسول خدا! من از محبین شما و پدرانتان هستم و از سفر حج باز می گردم، پول و زاد و توشه ام كمتر از آن است كه مرا به مقصد برساند، اگر صلاح می دانید به من كمك كنید تا به شهر و دیارم برگردم. خداوند به من نعمت و امكاناتی داده كه اگر برگردم، آنچه را كه به من عطا كرده اید، از جانب شما صدقه خواهم داد و نیاز نیست كه به من صدقه بدهید.
در این هنگام، امام علیه السلام وارد خانه شد و مدتی بعد برگشت و دست خود را به طوری كه دیده نشود از درب خانه بیرون آورد و به آن شخص فرمود: این دویست دینار را بگیر و از آن استفاده كن و نیازی نیست كه آن را از جانب من صدقه بدهی. برو، من تو را نمی بینم و تو هم مرا نمی بینی.
بعد از آن ماجرا، وقتی آن حضرت از خانه خارج شد، از ایشان سؤال شد كه چرا به این صورت به او كمك كردید؟ (چهره خود را از او مخفی كردید) . آن حضرت فرمودند: «مخافة ان اری ذل السؤال فی وجهه لقضاء حاجته. اما سمعت حدیث رسول الله صلی الله علیه و آله: المستتر بالحسنة تعدل سبعین حجة والمذیع بالسیئة مخذول والمستتر بها مغفور؛ (20) از ترس اینكه مبادا خواری درخواست كمك برای رفع حوائجش را در چهره او مشاهده كنم. آیا این حدیث را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشنیده ای كه: كسی كه كار نیكی را در خفاء انجام دهد، ثواب هفتاد حج برای اوست، و كسی كه معصیت و گناهی را آشكارا انجام دهد، خوار و ذلیل می شود، و كسی كه معصیت و گناه [خود] را از دیگران مخفی كند، بخشیده می شود..»

شاهدان اعمال
مناسب است نوشتار خود را با روایتی به پایان رسانیم كه بیانگر شاهد بودن ائمه علیهم السلام نسبت به اعمال و رفتار ما است و اینكه اعمال ما هر صبح و شام بر آنان عرضه می شود.
موسی بن سیار می گوید: با امام رضا علیه السلام در مكانی مشرف بر باغهای طوس بودیم، صدایی را شنیدیم و به دنبال صدا رفتیم. جنازه ای را دیدیم كه تشیع می شد. به همراه آنها حركت كردیم، سپس امام علیه السلام رو به من كردند و فرمودند: «یا موسی بن سیار من تشیع جنازة ولی من اولیاءنا خرج من ذنوبه كیوم ولدته امه لا ذنب علیه؛ ای موسی بن سیار! كسی كه جنازه دوستی از دوستان مارا تشیع كند، او از گناهانش رهایی می یابد و مانند روزی كه از مادر متولد شده هیچ گناهی برایش نخواهد بود..»
هنگامی كه جنازه به كناره قبر رسید، رو به مردم كرد و آنان را به كناری دعوت كرد، دست بر سینه آن جنازه گذاشت و سپس فرمود: «ای فلانی، پسر فلانی! بهشت بر تو بشارت باد، كه بعد از این ساعت بر تو ترسی نیست..»
به امام عرض كردم: «جعلت فداك هل تعرف الرجل؟ انها بقعة لم تطاها قبل یومك هذا؛ فدایت شوم، آیا این مرد را می شناسی؟ به خدا قسم این سرزمینی است كه قبل از امروز بر آن قدم ننهاده اید..»
امام علیه السلام فرمودند: «یا موسی اما علمت انا معاشر الائمة تعرض علینا اعمال شیعتنا صباحا ومساء، فما كان من التقصیر فی اعمالهم سالنا الله تعالی الصفح لصاحبه وما كان من العلو سالنا الله الشكر لصاحبه؛ ای موسی! آیا نمی دانی كه اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما ائمه عرضه می شود. اگر در اعمال آنها تقصیر و كوتاهی باشد، از خدای متعال برای صاحبش طلب بخشش می كنیم و اگر در اعمال آنها علو و ارتقاء باشد، از خداوند برای صاحبانش طلب شكر (و پاداش) می نمائیم..» (21)
امید است اعمالی انجام دهیم كه وقتی بر امام عصر علیه السلام عرضه می گردد، سبب خوشحالی آن حضرت شود و نامه اعمالمان به رضایت ایشان ممهور گردد.

 

 


پی نوشت :

1) برید: قاصد، نگار: محبوب و معشوق، كرشمه: ناز و غمزه، خورآسا: همچو خورشید، صفه: ایوان، حطیم: دیواره كعبه، و برخی گفته اند مابین ركن و زمزم و مقام، عنقا: سیمرغ، مقصوره: محل ایستادن امام در مسجد.
2) الارشاد، شیخ مفید، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ص 304؛ بحارالانوار، مجلسی، مؤسسه الوفاء، ج 49، ص 298.
3) مفاتیح الجنان، زیارت جامعه.
4) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، مطبعة الحیدریة، ج 3، ص 454؛ وفیات الاعیان، ابن خلكان (از علماء اهل سنت) ، منشورات شریف رضی، ج 3، ص 270 - 271؛ الوافی بالوفیات، الصفدی (از علماء اهل سنت) ، ج 22، ص 249.
5) بحارالانوار، مجلسی، همان، ج 49، ص 100؛ كشف الغمه، اربلی، مكتبة بنی هاشم، ج 3، ص 107.
6) تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی (از علماء اهل سنت) دارالكتب العلمیه، ج 7، ص 328؛ الانساب، سمعانی (از علماء اهل سنت) ، دارالكتب العلمیه، ج 3، ص 74.
7) وقف مذهب كسانی است كه در امامت موسی كاظم علیه السلام توقف كرده و امامت امام رضا علیه السلام را قبول نكردند. ر. ك: بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق علیه السلام، ج 8، ص 379.
8) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، همان، ج 3، ص 453.
9) ایشان عبدالسلام بن صالح معروف به ابوالصلت می باشد كه از یاران امام رضا علیه السلام بوده و احادیثی از ایشان نقل كرده و كتابی در شهادت امام رضا علیه السلام به رشته تحریر درآورده است. ایشان مورد تایید علماء شیعه و قریب به اتفاق علماء اهل سنت می باشد. (ر. ك: معجم الرجال، خوئی رحمه الله، ج 10، ص 16 - 17) .
10) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، همان، ج 3، ص 446؛ بحارالانوار، مجلسی، همان، ج 49، ص 87.
11) بحارالانوار، مجلسی، همان، ج 49، ص 88.
12) همان، ص 90.
13) همان، ص 89 - 90.
14) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، همان، ج 2، ص 183 - 184؛ بحارالانوار، مجلسی، همان، ج 49، ص 91.
15) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 407.
16) همان.
17) مائده/54. «نسبت به مؤمنین متواضعند و در مقابل كافرین نیرومندند..»
18) الوافی بالوفیات، الصفدی، ج 22، ص 251.
19) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، همان، ج 3، ص 470.
20) همان.
21) بحارالانوار، مجلسی، همان، ج 49، ص 99.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره49

برچسب ها
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی پرتال خبری، توسط پارس نوین